معرفی کتاب صوتی سمفونی مردگان
کتاب صوتی سمفونی مردگان اثر تکرار نشدنی عباس معروفی را با صدای حسین پاکدل بشنوید. این رمان ستوده شده در سال 2001 برندهی جایزهی سال بنیاد ادبی فلسفی «سور کامپ» شده است.
رمان سمفونی مردگان (Symphony of the Dead)، اثری فوقالعاده زیبا، تراژیک و غمانگیز است، که هر چقدر آن را بخوانید جذابتر میشود. عباس معروفی (Abbas Maroufi) نویسنده و روزنامه نگار برجستهی معاصر ایرانی با تلاش چهار ساله و هفت ماههی خود برای خلق این اثر توانسته جوایز مهم و مطرح ادبی را در داخل و خارج از کشور به ارمغان بیاورد.
این رمان حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش میکشند و در جنون ادامه مییابند.
نوع روایت معروفی در سمفونی مردگان منحصر به فرد است. راوی داستان چندین بار عوض میشود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان میشود. شخصیت اصلی داستان سمفونی مردگان آیدین است. یک پسر روشنفکر، شاعر، بسیار فعال و رادیکال که در یک خانواده به شدت سنتی و پدرسالار زندگی میکند.
قسمتی از کتاب صوتی سمفونی مردگان
آیدین با پدر سنتی خود در تقابل قرار میگیرد. روشنفکری که میخواهد از بند قضا و قدر رها شود و خود مهار زندگی را به دست بگیرد. انسانی که نمیخواهد شغل بده و بستان تاجری پدر را پیشه کند و میخواهد در تهران درس بخواند تا شاعری آزاد از قید تعصب یا تحجر مذاهب شود. اما پدر از ترس این تغییرات مانع پسر میشود و پسر کوچک اورهان هم که به مانند پدر فکر میکند مانع از این تغییرات میشود. هرچند پدر دید تنگنظرانه اما مهربان دارد اما برادر آیدین، اورهان گرفتار فرصتطلبی شده است و میخواهد همه اموال را به تصاحب خود درآورد. حسادت و زیادهخواهی فرصت اندیشیدن به دنیایی دیگر را به اورهان نمیدهد و علیرغم سفارش پدر برای تقسیم اموال به مساوات، اورهان برادرکشی میکند. درست به مانند قابیل که هابیل را کشت. مضمون اصلی رمان سمفونی مردگان در اصل برادرکشی است و معروفی نویسنده داستان، رمان سمفونی مردگان را با مقدمه داستان قابیل و هابیل شروع میکند.
باید گفت جریان سیال ذهن و فضای غم انگیز و تراژیک داستان و پردازش ماهرانهی نویسنده در سرتاسر قصه باعث شده تا کتابی جذاب خلق شود که بر هر مخاطب و دوستدار ادبیات در جای جای دنیا خواندنش را امری ضروری میکند. هر کدام از اعضای خانواده نماد و نمایندهای از قشر و طبقهای از جامعه است که خلق و خوی متفاوت هر کدام از آنان و قرار گرفتنشان در شرایطی خاص مخاطب را به چالشی عمیق میکشاند تا رفتار هر کدام از آنان را در ذهنش مرور کند و با تک تک این شخصیتها همذات پنداری کند، چرا که مخاطب در همان جایی زیست کرده که نویسنده و تمام شخصیتهای داستانش در آن شکل گرفتهاند و گویی که تجربهای مشترک را برای هم بازگو میکنند.
از کتاب سمفونی مردگان در حدود نیم میلیون نسخه به فروش رفته و این کتاب به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ترکی، استانبولی ترکی آذری و کردی ترجمه شده است.
جملاتی زیبا از متن کتاب سمفونی مردگان:
– یانوشکا گفت: عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم را با آن معنا میکند. اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده.
– چشم دوخته بود به راه رفتن یک زن و مرد. مثل این که ذهنش را راه میبرد. وقتی آنها به کوچهای پیچیدند.
گفت: چیزهایی که توی عتیقه فروشی هست تاریخ کشف ندارد. اگر هم داشته باشد اعتباری ندارد. ولی عشق لحظه کشف دارد. نمیشود فراموشش کرد. حتی اگر آن عشق تمام شده باشد. از یادآوری لحظه کشفش مثل زخم تازه خون میآید. تا یادش میافتی مثل این که همان موقع خودت با کارد زدهای توی قلب خودت.
– دکتر گفت: مریض کدام یکیتان است؟
با دست به آیدین اشاره کردم و نشستم.
دکتر گفت: چهاش هست؟
گفتم: توی سرش بازار مسگرهاست، توی دلش رخت میشورند، توی پاهاش سیم میکشند.
دکترگفت: ببرش دیوانه خانه
– وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست.
چون نمیتواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد؛
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند. تنهایی تو کامل میشود.
– عشق را باید با تمام گستردگیاش پذیرفت، تنها در جسم نمیتوان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدنها انگار به ریه میرود، و آدم مدام احساس میکند که دارد بزرگ میشود.
– همه این حرفها احساس واقعیم بود. هنوز هم هست. اما پیش از اینکه گرفتار تو بشوم باید بروم. باید شوق را توی دلم بکشم، باید عشق را توی دلم سر ببرم.
– بعد از مرگ آیدا زندگی ما مثل بهمن بزرگی از برف در سراشیبی درهی مرگ فرو میغلتید، و هیچکس نمیتوانست یا نمیخواست جلوش را بگیرد.
– بهروزهای اندوه باری بیاندیش که تسلیمشدگی را نفرین خواهی کرد، به روزهای ملال، و به روزهایی که هزار نفرین حتی لحظهای را برنمیگرداند.
– آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.
– دنیا بیارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.
– تنهایی را فقط در شلوغی میتوان حس کرد.
کتاب خیلی خوبی بود