معرفی کتاب صوتی صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
کتاب صوتی صد سال تنهایی نوشته گابریل خوزه گارسیا مارکز (2014-1927)، نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات، است. داستان کتاب صوتی صد سال تنهایی که از زبان سوم شخص روایت میشود، نماد «رئالیسم جادویی» و شرح زندگی شش نسل از خانواده بوئندیاست که نسل نخست آنها در دهکده ماکوندو ساکن میشوند.
یک پسرخاله و یک دخترخاله به نامهای خوزه آرکاردیو بوئندیا و اورسولا ایگوآران همواره ترس تولد فرزندی ناقصالخلقه حاصل از ازدواج فامیلیشان را دارند و این هراسِ نامحقق هیچ وقت رهایشان نمیکند.
اورسولا صاحب دو پسر به نامهای آئورلیانو و خوزه آرکادیو و یک دختر به نام آمارانتا میشود: پسر اولی با درجه سرهنگی در جنگ شرکت میکند و به عنوان رهبر آزادیخواهان به مبارزه با دولت محافظهکار میپردازد و طی سالهای جنگ از زنهایی که با آنها در جبهه آشنا شده، صاحب هفده پسر میشود، اما همگی در جنگ کشته میشوند؛ پسر دومی به سفر میرود و بعد از بازگشت به کارهای خلاف اخلاق دست میزند و تنها دخترش هیچگاه ازدواج نمیکند.
نسلهای بعدی این خانواده حاصل ازدواج خوزه آرکادیو و همسرش ربکاست.
کتاب صوتی «صد سال تنهایی» با شیوه بدیع نویسنده در گذار از گذشته به آینده و برعکس، مواجهه شنونده با فریاد تنهایی عمیقی است که هر یک از شخصیتهای رمان بار آن را در سرتاسر زندگی خود به دوش میکشند.
حضور کولیها و پیلار ترنرا به عنوان فالگیر در سرتاسر داستان به وجوه جادویی رمان غنای قابل توجهی بخشیده است.
کتاب صوتی صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
در بخشی از کتاب صوتی صد سال تنهایی میشنویم
«آئورلیانو روی صندلی راحت نشست، همان صندلی که ربکا در اولین دوره خانه روی آن نشسته بود و درس گلدوزی داده بود. همان صندلی که آمارانتا روی آن نشسته بود و با سرهنگ خرینلدو مارکز تختهنرد بازی کرده بود. همان صندلی که آمارانتا اورسولا روی آن نشسته بود و برای بچه لباس دوخته بود. در آن لحظه آگاهی فهمید که قادر نیست بار سنگین آنهمه گذشته را در دل تحمل کند. حس کرد که با نیزههای کشنده دلتنگی خود و دیگران زخمی شده است. تارعنکبوتهای نفوذناپذیر روی بوتههای گل سرخ، پیشروی علفها و صبر و تحمل هوا را در سحر روشن ماه فوریه ستایش کرد و آن وقت بچه را دید. توده خشک و متورمی که تمام مورچههای عالم آن را از میان سنگهای باغ به لانههای خود میکشاندند. آئورلیانو قدرت نداشت از جای تکان بخورد، نه به این خاطر که از تعجب بر جای خشک شده باشد، بلکه چون در آن لحظه جادویی آخرین کلیدهای رمز مکاتیب ملکیادس بر او آشکار و مضمون مکاتیب را، کاملا به ترتیب زمان و مکان بشر، دید: اولین آنها را به درختی بستند و آخرین آنها طعمه مورچگان میشود
وصیت نامه گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز نویسنده سورئالیسم کلمبیائی که نویسنده کتاب معروف صد سال تنهایی است، در سال ۲۰۱۴ در سن ۸۷ سالگی در گذشت. این مطلب را مارکز در آخرین سالهای حیاتش نوشته.
« اگر فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من داده می شد از این فرصت به بهترین وجه ممکن استفاده میکردم.
به احتمال زیاد تمام افکارم را به زبان نمیراندم، اما یقیناً هرچه را میگفتم فکر شده بود.
به هر چیزی نه به دلیل قیمت آن، بلکه به دلیل ارزشی که در زندگیم داشت بها میدادم.
کمتر میخوابیدم، زیرا در ازای هر دقیقه که چشم میبندیم، شصت ثانیه نور از دست میدهیم.
راه را از همان جایی ادامه میدادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر میخواستم که سایرین هنوز در خوابند. در این فرصت کوتاه که به من بخشیده شده بود، سادهتر لباس میپوشیدم، در آفتاب غوطه میخوردم و جسم و روحم را در برابرآفتاب عریان میکردم.
به همه ثابت میکردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمیشوند، بلکه زمانی پیر میشوند که دیگر عاشق نشوند.
به بچهها بال میدادم، اما آنها را تنها میگذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند.
به سالمندان میآموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا میرسد، مرگ با غفلت از زمان حال فرا می رسد.
چیزهای زیادی از شما [خوانندگانم] یاد گرفتهام…
یاد گرفتهام همه میخواهند بر فراز قله کوه زندگی کنند و فراموش کردهاند مهم صعود از کوه است.
یاد گرفتهام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت میفشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود میکند.
یاد گرفتهام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتادهای را از جا بلند کند. چه چیزها که از شما یاد نگرفتهام… .
احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.
اگر میدانستم امروز آخرین روزی است که تو را میبینم، چنان محکم در آغوش میفشردمت تا از روح تو محافظت کنم.
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم «دوستت دارم» و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی.
همیشه فردایی نیست تا فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما بدهد.
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش.
به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم». از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آنها کن. به دوستان و همه آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد بود
گابریل گارسیا مارکز
بدون شک کتاب صوتی «صد سال تنهایی» یکی از مشهورترین و پرفروشترین آثار در حوزه ادبیات داستانی در سطح جهان است.
مارکز سیوهشتساله بود که شروع به نوشتن کتاب صوتی «صد سال تنهایی» کرد و به اعتبار این اثر، معتبرترین جایزه ادبی جهان 17 سال بعد و در پنجاهوپنجسالگی نصیبش شد.
پیشنهاد ميکنم حتما گوش بدید
خیلی تاثیر گذار بود
گابریل گارسیا مارکز نویسنده قوی خوبی هست این کتاب تاحالا دوبار گوش دادم عالی بود
بهترین کتاب بود که خوندم خیلی عالی و کیفیت بالا هست حتما گوش بدید
عالی بود
خیلی تاثیر گذار بود